در این مقاله دیدگاه ویتگنشتاین متقدم درباره شناخت واقعیت¬ها، که تحلیل زبانی «واقعیت¬ها» است و از بنیاد یافتههای منطق ریاضی به وجود آمده است و در «رسالۀ منطقی-فلسفی» با عنوان «محاسبه مقدماتی گزارهها» شناخته میشود را تبیین می¬کنیم. آنگاه به بررسی چالش این دیدگاه با دیگر حوزه¬ها از جمله متافیزیک، ادبیات و هنر می-پردازیم. چرا که با طرح این دیدگاه فلسفی، گزاره¬های متافیزیکی بی¬معنا و مهمل شناخته می¬شوند و ادبیات، هنر و حتی اصول بنیادی مکتب مارکسیسم هیچ سهمی در شناخت واقعیت¬ها نمی¬توانند داشته باشند. در نهایت به نقد و بررسی نظریه ویتگنشتاین متقدم می¬پردازیم و در ادامه پس از تبیین دیدگاه ویتگنشتاین به بیان چالش این دیدگاه با سایر حوزه¬ها می¬پردازیم. سپس نشان می¬دهیم که ویتگنشتاین به این نظریه خود متعهد نبود و در آثار بعدی خود از جمله پژوهش¬های فلسفی انتقادات زیادی به دیدگاه رساله منطقی – فلسفی خود وارد کرد. طبق دیدگاه ویتگنشتاین متاخر این¬گونه نیست که مسائل فلسفی حل شوند بلکه منحل می¬شوند بطوریکه وقتی که ما به کار فلسفی می¬پردازیم به گزاره-هایی می¬رسیم که نه می¬توانیم آنها را تایید کنیم و نه می¬توانیم آنها را رد کنیم در نتیجه دچار سردرگمی¬های متافیزیکی و گیج می¬شویم.